ما جغرافیای اندوهیم
تاریخ دلتنگی
هندسهی درد
شبیه کتابهای پیر متروک
شبیه پرندهای که میخواست بپرد
شبیه پرندهای که نگذاشتند بپرد .
ما جغرافیای اندوهیم
تاریخ دلتنگی
هندسهی درد
شبیه کتابهای پیر متروک
شبیه پرندهای که میخواست بپرد
شبیه پرندهای که نگذاشتند بپرد .
محکوم بالای دار
آخرین تلاشهایش را برای جان دادن میکرد
زندانبان خمیازه میکشید
و خورشید پشت یک کوه بلند لعنتی
گیر کرده بود
مثل گیرهی بند رخت
تنها در باد
یا لانههای خیس پرندگان
که جای پایشان
در آسمان خط خورد
ردی نیست
و هیچ خطی
چهرههای شکسته در آینه
و خاطرههای محو را
به یکدیگر وصل نمیکند
حتا لیست مردههای گورستان شهر