نجات دهنده پشت در گیر کرده بود
تقلا کردیم
ماهی توی سینک داشت جان میداد
کلمهها از توی جملهها فرار میکردند
و حروف از کلمهها
سایهها از دیوار
خون از رگها
نجات دهنده در را شکست
ماهی را به آب انداخت
و با آرامش گلوی ما را فشار داد
فشار داد
ف
ش
ا
ر
د
.
.