زیر پوستهایمان، هراس
حفرههایی عمیق در قلبهایمان
دست من بر دهان دیگری است
بغض او در گلوی من
آه! مشتهای تقلا
رگهای ملتهب
آرام
کار از کار گذشته
.
.
.
در تنهایمان محاصره شدهایم
ما را به مرگ طبیعی میکشند.
زیر پوستهایمان، هراس
حفرههایی عمیق در قلبهایمان
دست من بر دهان دیگری است
بغض او در گلوی من
آه! مشتهای تقلا
رگهای ملتهب
آرام
کار از کار گذشته
.
.
.
در تنهایمان محاصره شدهایم
ما را به مرگ طبیعی میکشند.