جنگ
و حیات نباتی
دشمن که سینهام را با سرنیزه دریده بود
پیشانی تو را نشانه رفته است
ورد میخواند
ما ورد
قدردان واژهها
و
نجات
نجاتِ دور
که از حلقومِ گلوله و وحشت
بیرون کشیدیم
«ما»
من، تو و دشمن
و حالا مومن به ضمیرهای جمعیم
تنها جایی که قادر به کشتن یکدیگر نیستیم.